سبک معماری دیکانستراکشن
دیکانستراکشن به چه معناست ؟
دیکانستراکشن در لغت به معنای ساختارزدایی، بنیان فکنی، شالوده شکنی، واسازی و ساختارشکنی است. اگربخوایم ساختارشکنی را تعریف کنیم، به معنای واقعی کلمه به شکستن یا تخریب یک ساختار ساخته شده ترجمه میشود، خواه به دلایل ساختاری باشد یا صرفاً یک اقدام شورشی.
اما هنوز ابهامات و سوالات زیادی در مورد سبک دیکانستراکشن وجود دارد؛ زیرا در این سبک نگرش چند وجهی و چند معنایی وجود دارد و دلیل آن نیز در این است که، این سبک نیز مانند بقیه سبک های معماری بر اساس یک مکتب فلسفی به وجود آمده است و به لحاظ عدم آشنایی معماران با فلسفه ی این مکتب، ابتدا لازم است فلسفه ی دیکانستراکشن و زمینه های فکری و مبدا آن را بررسی کنیم تا به یک درک عمیق و صحیحی از سبک معماری دیکانستراکشن دست یابیم.
آن ساختمانهای عجیب و غریب، تحریفشده و تقریباً غیرممکن که درک آنها باعث میشوند شما متعجب شوید که چگونه کسی میتواند طراحی کند، چه رسد به ساخت چنین ساختاری، در واقع بخشی از یک رویکرد بسیار خاص و غیرمستقیم برای طراحی هستند که به آن Deconstructivism میگویند. دیکانستراکتیویسم که اغلب به عنوان یکی از برجستهترین و گیجکنندهترین انواع هنری که تا به حال توسعه یافته توصیف میشود، با استفاده از تکه تکه شدن، دستکاری ایدههای سطح یا پوست یک سازه، بازتعریف اشکال و فرمها، و تجلی رادیکال پیچیدگی در یک ساختمان مشخص میشود.
مکتب دیکانستراکشن:
این مکتب فکری توسط ژاک دریدا، فیلسوف معاصر فرانسوی، پایه گذاری شده است. دریدا با ساختار گراها مخالف بود. در ادامه به چندین سخن از ژاک دریدا اشاره می کنیم تا از این طریق با مفهوم مکتب دیکانستراکشن بیشتر آشنا شویم:
- “وقتی ما به دنبال ساختارها هستیم از متغیرها غافل می مانیم. فرهنگ و شیوه های قومی هر لحظه تغییر می کند پس روش ساختارگرا ها نمی تواند صحیح باشد”.
2. ” یک متن هرگز مفهوم واقعی خود را آشکار نمی کند؛ زیرا مولف آن متن حضور ندارد و خواننده و یا هر کسی که آن متن را قرائت می کند می تواند دریافت متفاوتی از قصد و هدف مولف داشته باشد.”
بعد از انتشار سه کتاب از دریدا به نامهای گفتار و پدیدار، نوشتار و دیگر بودگی و نوشتار شناسی در سال ۱۹۶۷ او در مجامع روشن فکری و فلسفی غرب مطرح گردید. هدف اصلی دریدا در این سه کتاب، حمله به ساختارگرایی و پدیدارشناسی بود.
سبک معماری دیکانستراکشن
سبک معماری دیکانستراکشن،بعد از دوره ساختارگرایی در اروپا (در نیمه دوم قرن گذشته) که به دنبال رعایت قوانین و الگوها بوده، تشکیل شده است. به همین دلیل این سبک را با عناوینی مانند ساختارزدا، پساساختارگرا و ضد ساختار هم می شناسند و این سبک، نقدی بر بینش ساختارگرایی و تفکر مدرن است.
معماری که این مبحث فلسفی را وارد دنیای معماری کرد، پیتر آیزنمن معمار آمریکایی است. آیزنمن متولد ۱۱ آگوست سال ۱۹۳۲ میلادی است. او مدرک لیسانس خود را از دانشگاه Cornell University و مدرک فوق لیسانس معماری را از دانشگاه Columbia University دریافت کرده است همچنین مدرک فوق لیسانس هنر و دکترای خود را از دانشگاه یونیورسیتی اف کمبریج اخذ کرده است و جزو گروه پنج نفره (آیزنمن، چارلز گواتمی، جان هیلاک، ریچارد میر و میشل گریوز) است. آنها در سال ۱۹۶۹ آثار خود را در موزه هنرهای مدرن در معرض نمایش گذاشتند.
آیزنمن همیشه سعی داشت تفکر دیکانستراکشن خود را نه تنها در مقالات و سخنرانی های خود بلکه در طراحی های خود نیز منعکس کند و جزو پیشروان و مبتکران این سبک بوده است.
او معتقد بود که مدرنیست ها مدینه فاضله را در آینده جستجو میکنند، پست مدرن ها نیز دنبال این مدینه فاضله در گذشته هستند ولی معماری امروز باید این مدینه فاضله را در شرایط امروز پیدا کند و طراحی های معماری باید در راستای تحولات روز باشد.
در معماری دیکانستراکشن سعی بر این است که برنامه و مشخصات طرح مورد مطالعه و وارسی دقیق قرار گیرد. همچنین خود سایت و شرایط فیزیکی و تاریخی آن و محیط اجتماعی و فرهنگی که سایت در آن قرار گرفته نیز مورد بازبینی موشکافانه قرار گیرد. در مرحله بعد، تفسیر ها و تاویل های مختلف از این مجموعه مطرح شود. در نهایت کالبد معماری به صورتی طراحی می شود که در عین برآورده کردن خواسته های عملکردی پروژه، تناقضات و تباینات بین موضوعات اشاره شده در فوق و تفسیرهای مختلف از آن ارائه شود. لذا شکل کاربردی به صورت یک مجموعه چند معنایی، ابهام برانگیز، متناقض و متزلزل ارائه می شود، و خود شکل زمینه را برای تفسیر ها و تعدیل های بیشتر آماده می کند.
معماران این سبک:
دیکانستراکتیوها افرادی با عقاید خاص هستند. آنها به ماهیت مستقل پدیدهها معتقدند و بر اساس نظر آنها هیچ دو چیزی مشابه یکدیگر نیست و هیچ برداشتی نیز بر برداشت دیگر برتری ندارد.
در معماری دیکانستراکشن به جای اینکه فرم به دنبال کارکرد باشد، کارکرد تابع تغییر شکل میشود. بر خلاف مدرنیست ها که میگویند فرم تابع عملکرد است. در این سبک هم حجم متقارن و هم حجم نامتقارن وجود دارد ولی نکته ای که حائز اهمیت است این است که هر دوی این تقابل ها وجود دارد و هر کدام به صورت احجام مستقل با ماهیت جدا به کار رفتند.
معماران متعددی که جنبش را پایهگذاری کردند، در نمایشگاه معماری دیکانستراکتیویست در سال ۱۹۸۸ بیشتر شناخته شدند. این مورد برای پیتر آیزنمن، برنارد چومی، رم کولهاس، زاها حدید، فرانک و گری، دانیل لیبسکیند بود.
بعد از آن آثار معروف متعددی توسط این چهرههای مهم طراحی شد. از جمله موزه گوگنهایم در بیلبائو (فرانک و گری)، مرکز فرهنگی حیدر علی اف در پایتخت آذربایجان که توسط زاها حدید و موزه یهودیان برلین و مرکز همایش بلژیک که توسط دانیل لیبسکیند طراحی شده است.
امروزه زاها حدید به عنوان رهبر جنبش دیکانستراکشن تثبیت شده است. او چندین ساختمان ساختارشکن قابل توجه، مانند The Opus هتلی غیرعادی در دبی (هنوز در حال ساخت) و همچنین چند ساختمان شگفتانگیز در نیویورک ایجاد کرده.
چه ویژگی هایی در معماری ساختارشکنی برجسته است؟
اگرچه پیشروان ساختارشکنی از طبقه بندی شدن به عنوان یک جنبش معماری خودداری کردند، ساختمانهایی که با این رویکرد طراحی شدهاند دارای ویژگیهای مشابه زیادی هستند:
مخالفت عقل گرایی با مدرنیسم
حجم های تکه تکه شده
رد تقارن و هندسه اقلیدسی
عدم هماهنگی، خطی بودن و تداوم
استفاده از خطوط صاف یا صاف و حجم های نامنظم و نامتناسب که شکسته یا خرد شده اند
بدون زاویه راست
استفاده از مواد نسبتا سبک
توانایی تغییر روش مرسوم که در آن فضا را درک می کنیم
ویژگی های معماری دیکانستراکشن:
۱. ایجاد حس تعلیق، ناپایداری و پویایی ( در مقابل نظم و تعادل ساختارگرا ها)
۲. استفاده از سطوح و خطوط مورب و کج و معوج و دوری از خطوط صاف و فرم های زاویه دار
۳. تداخل هنرمندانه احجام و سطوح معلق به صورت یک مجموعه
۴. همجواری نمادها و عناصر نامرتبط به یکدیگر
آثار مهم از معماری سبک دیکانستراکشن:
۱. طراحی پارک دو له ویلت (برنارد چومی ـ ۱۹۸۲ـ ۱۹۸۳) شهر پاریس:
برنارد چومی در طرح پارک دو له ویلت، برنامه طرح را به صورت نقطهها (آلاچیقها)، خطوط (مسیرهای ارتباطی) و سطوح ( محوطههای سبز) بر روی یکدیگر قرار داده است. سه لایه خطوط، نقاط و سطوح در سایت این پارک پراکنده و بر روی یکدیگر قرار گرفتهاند. در طرح سایه بانهای این پارک ( همچون طرح دیگر قسمت های این پارک) ناپایداری، تزلزل و حرکت در کنار پایداری، استقرار و سکون به نمایش در آمده است.
۲. مرکز وکسنر برای هنرها ( مایکل گریوز،سزار پلی، آرتور اریکسون، و پیتر آیزنمن ـ ۱۹۸۲ـ ۱۹۸۳) شهر کلمبوس آمریکاـ شاخص ترین اثر سبک دیکانستراکشن: پیتر آیزنمن با کنکاش و واکاوی موضوع و سایت مرکز وکسنر برای هنرها، دوگانگی ها، حاشیه ها و آنچه را که در زمان طراحی در ظاهر متن غایب بوده به تصویر کشیده است.
۳. ایستگاه آتش نشانی ویترا (زاها حدید ـ ۱۹۹۳) ـ شهر ویلیم راین آلمان
۴. مرکز زیستی دانشگاه فرانکفورت (پیتر آیزنمن – ۱۹۸۷ ) : در طرح این ساختمان، پیتر آیزنمن دوگانگی های موجود در تشکیل ساختار DNA در سلول موجودات زنده را به نمایش گذاشته است.
۵. نمای ساختمان مرکزی چیات دی ( فرانک گهری – ۱۹۹۱- ۱۹۸۵) – شهر ساحلی ونیز در ایالات کالیفرنیا : معمار با قرار دادن سه حجم غیر مرتبط، جنگل دوربین و کشتی، نمای ساختمان مرکزی چیات دی را طراحی کرده است.
۴. موزه طراحی ویترا
جالبه بدونید که معماری دیکانستراکشن با وجود فراگیر بودن و جهانی بودن، عمر نسبتاً کوتاهی داشته وبیش از یک دهه فراتر نرفت و در حال حاضر معماری ساختار زدا وجود ندارد ولی این سبک هنوز هم الهام بخش بسیاری از معماران است. اما نمیتوان منکر تاثیر شگرف این سبک بر شیوه طراحی در حوزه معماری شد و می توان این سبک را به عنوان پیش زمینه برای معماری فولدینگ و معماری پرش کیهانی عنوان کرد.
از دیگر معماران مطرح در این سبک میتوان فرانک گهری، رم کولهاس، برنارد چومی و زاها حدید را نام برد.
.
پانل کامپوزیت آلومینیوم در معماری دیکانستراکتیویست:
پانل کامپوزیت آلومینیوم مادهای است که به دلیل دوام، سبکی و توانایی ایجاد ظاهری براق و پیچیده، به طور مکرر در معماری معاصر و دیکانستراکتیو استفاده میشود. استفاده از آن به ویژه در معماری ساختارشکنی محبوب شده است، سبکی معماری که به دنبال به چالش کشیدن قراردادها و هنجارهای معماری سنتی است.
معماران ساختار شکن از پانل کامپوزیت آلومینیومی برای ایجاد ساختارهای زاویهای و نامتقارن استفاده میکنند که اشکال هندسی مرسوم را به چالش میکشد. این متریال به ویژه در ایجاد نماهای متمایز و چشمگیر که به نشانه معماری ساختارشکنی تبدیل شده اند، مؤثر است.
پانل کامپوزیت آلومینیومی علاوه بر ظاهر زیبا، مقاومت بالایی در برابر آب و هوا و دوام طولانی دارد که آن را به یک ماده ایدهآل برای استفاده در پروژه های معماری تبدیل میکند. این بدان معناست که ساختمانهای ساختارشکنی با استفاده از پانلهای کامپوزیت آلومینیومی نه تنها از نظر بصری چشمگیر هستند، بلکه بسیار کاربردی و بادوام هستند.
تأثیرات ساختارشکنی در سایر حوزه ها:
هر چیزی که مستلزم گسست از آنچه تا به حال ایجاد شده باشد را میتوان به عنوان ساختارشکنی درک کرد. این جریان چالشی برای مفهوم هنر است، جایی که هارمونی و زیبایی شناسی حاکم است.
در مجسمه سازی و نقاشی میتوان آثاری را مشاهده کرد که هندسه های نامنظم پیچیده و نامتقارنی را ارائه می دهند. همچنین اشیا و مبلمان کوچکی وجود دارد که توسط معماران مرتبط با این گرایش ایجاد شده است.